جدول جو
جدول جو

معنی گل چال - جستجوی لغت در جدول جو

گل چال
تپه ای از گل رس مخصوص که از آن برای ترمیم دیواره ی خانه استفاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل تاج
تصویر گل تاج
(دخترانه)
تاجی پر از گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل چای
تصویر گل چای
از اقسام گل محمدی با گل های پرپر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل فام
تصویر گل فام
گلرنگ، به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل دار
تصویر گل دار
آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 7500گزی جنوب باختر سلماس و 1500گزی جنوب راه ارابه رو سلماس به چهریق. هوای آن معتدل و دارای 402 تن سکنه است. آب آن از رود خانه زولا و محصول آن غلات، حبوبات و بزرک است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن ارابه رو است و تابستان از راه ارابه رو اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ کُ)
دهی است ازبخش مرکزی شهرستان آمل که 225 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات، عسل و کاردستی زنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ لا لَ / لِ)
شقایق و خشخاش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گونه ای است از تیره کاکتوس ها که برحسب شکل به نامهای مختلف نامیده میشوند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 129)
لغت نامه دهخدا
(گِ لَ / لِ)
آلتی است معماران را که بدان گل و آهک بر در و دیوار مالند و آنرا کرفی گویند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
گل مالیدن. با گل اندودن
لغت نامه دهخدا
(گُ)
شیشه های رنگین که در عمارت خانه و حمام و در تابدانها تعبیه کنند وآنرا آینه جامی نیز میگویند. (آنندراج) :
روشن بود ز عالم بالا فضای دل
گل جام دارد از مه تابان سرای دل.
محسن تأثیر (از آنندراج).
در آن خلوت که شرمش برقع از رخسار بردارد
کند معمار عشق از تیشۀ ناموس گل جامش.
فطرت (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و در عرف هند کطائی گویند. (آنندراج) :
امروز قبای تو به رنگ گل خار است
ترسم به تن نازکت آسیب رساند.
محمداسحاق شوکت (از آنندراج).
پنجه رنگرزان شد کف ساقی ز شراب
جامۀ سبز صراحی گل خار است امشب.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ رَ)
دهی است از دهستان قره طقان بخش بهشهر شهرستان ساری، واقع در 4000گزی نکا بین راه شوسه و راه آهن. هوای آن معتدل و مرطوب و دارای 210 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
آنکه به گل بازی کند. (آنندراج). آنکه شوق پروردن گلهای خوب دارد نه بقصد فروختن:
ز بس صحن چمن از خندۀ گلزار خرّم شد
در او چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن.
عبدالرزاق فیاض (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان نرم آب بخش دودانگۀ شهرستان ساری، واقع در 2هزارگزی سعیدآباد، کنار رود خانه قشلاق سکنۀسیاوش کلا می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هَُ چَ)
نام یکی از دهات هزارجریب مازندران بوده است. (از سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 165 ترجمه فارسی). رجوع به هلی چال شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل، دارای 430 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش برنج و غله است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است جزء دهستان شراء پایین بخش وفس شهرستان اراک. واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری کمیجان. دارای 708 تن سکنه است. آب آن از رود خانه شراء تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ)
دهی است از دیه های استرآبادرستاق مازندران. (از ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 171)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
نوعی گل سرخ است که بدین نام خوانده میشود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل لعل
تصویر گل لعل
گل لال گل سرخ پر پر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه با گل بازی کند، کسی که رغبت بپرورش گلهای نیکو دارد: ز بس صحن چمن از خنده گلزار خرم شد درو چون دست گلباز از هوا گل میتوان چیدن، (عبدالرزاق فیاض)
فرهنگ لغت هوشیار
شیشه های رنگین که در خانه و حمام و تا بدانها تعبیه کنند آینه جامی: روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل. (محسن تاثیر)
فرهنگ لغت هوشیار
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا چال
تصویر پا چال
گودال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل ساز
تصویر گل ساز
آنکه گلهای مصنوعی سازد
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در حوزه ی کارمزد آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
محلی که گیاه آقطی در آن تبدیل به کود می شده است
فرهنگ گویش مازندرانی
دستگاه بافندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله ی آب، گودال آب، روستایی از دهستان بهرستاق آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای شیرنوای علی آبادکتول
فرهنگ گویش مازندرانی
محل استخراج گل سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در هزارجریب
فرهنگ گویش مازندرانی